الهه حسینی

مشاور خانواده

مشاوره ازدواج

دکتر ناصر صبحی قراملکی

مشاور خانواده

مشاوره ازدواج

دکتر حمید پورشریفی

مشاور خانواده

مشاوره ازدواج

مشاور خانواده

روانکاو

دکتر سید عباس تقی پور

هیپنو تراپیست

مشاوره تحصیلی

دکتر جواد خلعتبری

مشاور خانواده

مشاوره ازدواج

دکتر محبوبه السادات بطحایی

مشاور خانواده

مشاوره ازدواج

پرسش و پاسخ

چرا مشاوره قبل از ازدواج مهم است؟؟

برای اینکه بتونیم کودکانی جسور تربیت کنیم باید در خانه موقعیتی رو فراهم کنیم که کودک بتونه هیجانات و احساسات خودش بروز بده. اگر والدین کودکان رو مجبور به سانسور کنند، کودک توانه بروز احساسات رو از دست میده و با تمام توان این هیجانات رو سرکوب می‌کنه. پس برای داشتن کودکان جسور و شجاع باید یاد بگیریم که چطور شرایطی فراهم کنیم تا آنان بتوانند آن هیجانات رو بروز بدن و حتی درباره آنها با ما صحبت کنند. پاسخ از طرف: دکتر محمد کاظم جواهری

چطور می توانیم کودکانی جسور تربیت کنیم؟

برای داشتن کودکان جسور و شجاع باید محیط خانه برای برون ریزی هیجانات و احساسات کودکان امن باشد. کودک باید بتواند بدون ترس از سرکوب و قضاوت شدن بتواند آنچه احساس میکند و هیجانات خود مثل ترس و خشم را به شما نشان دهد . شما می توایند در این موقع هیجانات منفی و مثبت کودک را به او نشان دهید در این صورت کودک شما کم کم و با گذر زمان با مفهوم نسبی سانسور کردن هیجانات منفی هم آشنا خواهد شد

سلام وقت بخیر. من یه دختر ۹ ساله دارم اصلا هیچ توجهی به درس نداره و تمام نمراتش زیر ده هست از اول ابتدایی همینطور بوده و به زور تا اینجا رسوندمش. معلمش میگه تمام حواسش به اینه که همکلاسی هاش چی پوشیدن موهاشونو چی کار کردن با وسیله جدید چی گرفتن. دیگه واقعا نمی‌دونم چیکار کنم باهاش لطفا به راهی بهم نشون بدید.

ببینید باید بررسی بشه اینکه آیا همسر شما قبل از ازدواج هم اینطور بوده یا خیر و یا حتی اگر نبوده شما صرفاً خودتون رو در این ماجرا مقصر ندونید چون محیط های که همسر شما در آنها قرار داره وسیع هست مثلا ممکنه در محیط کارش توسط رییس و همکاران مورد تحقیر قرار گرفته باشه که در شخصیت ایشون تاثیر عمیق گذاشته. به هر حال باید محیط های که ایشان قرار دارند چه بسا محیط زناشویی مورد بررسی قرار بگیره و منشا این تحقیر ها که باعث کاهش اعتماد به نفس و همچنین افزایش اضطراب ایشان شده پیدا بشه.

سلام من خانمی هستم سی ساله همسرم دو بار با یک خانم بهم خیانت کرده و مشاوره رفتیم و قرار شد بهش یه فرصت بدم. حق طلاق داد سه دنگ خونه هم زد به نامم و حتی حضانت بچه رو هم داد که فقط راضی باشم طلاق نگیرم. اخلاقش هم خیلی خوب شده و واقعا تغییر کرده اما من نمیتونم باهاش خوب باشم و نمیتونم گذشته رو فراموش کنم از این وضعیت خسته شدم ممنون میشم من رو راهنمایی کنید.

سر کار خانم اول اینکه باید خدمتتان عرض کنم اون دلایلی که به همسرتان خیانت کرده اید چه بوده. آیا مسایلی بودن که میشد حل کرد ولی این کار رو نکردید؟ و اینکه خاسته های شما از یک زندگی مشترک چیزی بوده که هم مسیر با خواسته های ایشون بوده یا خیر. این مورد که فرمودید در چند خط نمیشه راهکار داد چون خودتون رو وارد بازی پیچیده ای کردید و در تاریکی تنها کاندید. لذا نیاز هست به یک راهنما که دست شما رو بگیره و قدم به قدم بتونه شمارو از تاریکی بیرون بیاره و کمک کنه بینش پیدا کنید که از زندگی چه می خواهید.

سلام وقت بخیر. من خانمی سی و یک ساله هستم. زمانی که متاهل بودم بنا به دلایلی به همسرم خیانت کردم و هفت سال با آقایی در ارتباط بودم و قرار شد جدا شم با ایشون ازدواج کنم همینطور هم شد.اما الان خیلی دلم برای همسر سابقم تنگ شده و مدام خوبی های ایشون یادم میاد و یه مقدار هم با دوست پسرم که الان باهم زندگی میکنیم به مشکل خوردم یکم بد دل هست و منو محدود می‌کنه و مدام چک می‌کنه از نظر مالی هم اوکی نیست. الان نمی‌دونم واقعا کدومشون رو دوست دارم در حالی که دلم برای هر دو هم میسوزه

اول اینکه باید ببینیم همسر شما قبل از ازدواج هم اینطور بوده یا خیر. بعد بریم سراغ محیط هایی جدای از محیط خونه و اونها رو بررسی کنیم که آیا اونجا مورد تحقیر قرار گرفته یا نه ما نمی‌دونیم منبع این رفتار چی هست و تا این رو پیدا نکنیم نمیشه بهشون کمک کرد اگر هم بشه یک سری درمان های کوتاه مدت هستن که دوباره علایم برمیگرده. مصاحبه بالینی و جلسات روانکاوی برای ایشون می‌تونه خیلی مفید باشه

سلام من یه مشکلی با همسرم دارم و اون اینه که همسرم تو جمع های خانوادگی جوری رفتار می‌کنه مثل آدم های جوگیر در صورتی که داخل خونه اصلا اینطور نیست و باعث خجالت من میشه و هر موقع هم بهش میگم خیلی بهش برمیخوره و وقتی میریم تو جمع کاملا سکوت می‌کنه و می‌ره تو خودش و بارها سر این موضوع ما دعوا کردیم. سوالم اینه چطور میشه بهش انتقاد کنم که ناراحت نشه و بپذیره و بتونه متین رفتار کنه همون‌طور که وقتی تنهاییم و یا اوایل آشناییمون متین و با وقار بود رفتار کنه

اول اینکه باید ببینیم همسر شما قبل از ازدواج هم اینطور بوده یا خیر. بعد بریم سراغ محیط هایی جدای از محیط خونه و اونها رو بررسی کنیم که آیا اونجا مورد تحقیر قرار گرفته یا نه ما نمی‌دونیم منبع این رفتار چی هست و تا این رو پیدا نکنیم نمیشه بهشون کمک کرد اگر هم بشه یک سری درمان های کوتاه مدت هستن که دوباره علایم برمیگرده. مصاحبه بالینی و جلسات روانکاوی برای ایشون می‌تونه خیلی مفید باشه

سلام میخواستم بدونم که هیپنوتیزم برای درمان افسردگی موثر هست؟

سلام اولی اینکه در آخر مشخص نشد شما از ما چه کمکی می خواهید. در رابطه با واکنش همسرتون باید بگم گویا ایشون یه خرده حساب هایی از شما تو ذهنشون مونده که همچنان حل نشده و بخشیده نشده باقی موندن. و یا ممکنه در گذشته جراحتی به روح ایشون وارد شده که این زخم همچنان درمان نشده مونده و امروز به این شکل خودش رو نشون میده . به هر حال باید مصاحبه کرد با ایشون و دید مشکل اصلی ایشان چیست.

سلام آقای هستم ۳۸ ساله. ۶ ساله ازدواج کردم همسرم خیلی خانوم خوبی هست ولی متأسفانه وقتی عصبانی میشه خیلی توهین و تحقیر می‌کنه و من بابت این موضوع خیلی آسیب دیدم.

سلام اولی اینکه در آخر مشخص نشد شما از ما چه کمکی می خواهید. در رابطه با واکنش همسرتون باید بگم گویا ایشون یه خرده حساب هایی از شما تو ذهنشون مونده که همچنان حل نشده و بخشیده نشده باقی موندن. و یا ممکنه در گذشته جراحتی به روح ایشون وارد شده که این زخم همچنان درمان نشده مونده و امروز به این شکل خودش رو نشون میده . به هر حال باید مصاحبه کرد با ایشون و دید مشکل اصلی ایشان چیست.

سلام من یه دختر چهار ساله دارم نمی دونن باید چجوری روی استعداد دخترم کار کنم و اصلا نمی‌دونم چجوری استعدادش رو کشف کنم

سلام و عرض ادب. می تواند از مشاورین کودک کمک بگیرید. میشه با تک گزینه های آزمون هوش کودکان مثل تک ازمون کلامی و غیره به استعداد کودک تا حدی پی برد.

سلام ما یک سال هست ازدواج کردیم کن یه خانوم ۲۲ ساله هستم همسرم خیلی سرد برخورد می‌کنه اول فکر کردم فقط با من اینطوریخ بعد دیدم نه با خانواده خودشم همینه. من خیلی اذیت میشم ایشون میگه من خیلی حساسم و نمی‌دونم مشکل از منه یا ایشون

سلام و عرض ادب. می تونید از مشاورین کودک کمک بگیرید و همینطور دستگاههای نوروفیدبک هم در زمینه استعداد یابی خیلی عالی عمل میکنند که در مرکز مشاوره های کمی هست میتونید از اونها کمک بگیرید

سلام من چند سالی هست دچار وسواس فکری شدم آیا هیپنوتیزم درمان موثری هست؟

سلام و عرض ادب. هیپنوتیزم به تنهایی درمان محسوب نمیشه و در کنار درمان های روانپویشی و شناختی رفتاری هست که تاثیر گذار خواهد بود در غیر این صورت خیر

سلام چند ماهی هست ازدواج کردم همسرم خیلی به حرف مادرش گوش میده و خاسته های من رو به ایشون ترجیح میده کارمون به طلاق کشیده لطفا راهنمایی کنید چه مسیری پیش بگیرم

سلام اینطور که مشخص هست همسر شما آدمی خام و ناپخته هست و یک مثل بین شما و همسرتون و مادر ایشان به وجود آمده. برای جدا شدن تصمیم زود هنگامی هست. و مقداری زمان می‌بره که شما بتونید همسرتون رو از خامی و نابلدی و ناپختگی بیرون بیارید. بنظرم روی مهارت های ارتباطی و زناشویی شما باید کار بشه و هیچ جای دنیا همسر تربیت شده و دلخواه رو آماده به شما تحویل نمیدهند لذا هر آدمی به جز ایشان هم باشد باید فرصت داد و با صبر و حوصله ایشان رو از نو تربیت کرد. پاسخ از طرف: محمد کاظم جواهری

سلام وقت بخیر. من یه مشکلی دارم با همسرم اونم اینه که هر چی براش روابط خوب یا رفتار خوب دیگران رو مثال میزنم که بهتر بتونه یادبگیرد چطور رفتار کنه اما همش میگه منو با کسی مقایسه نکن و من نمیتونم کسی رو به عنوان نمونه یا الگو معرفی کنم

سلام و عرض ادب. سرکار خانم این که سعی میکنید همسر خود را رها نکنید و در بخش های از تربیت ایشان کار کنید مورد پسند هست چه بسا تربیت رسالت ذاتی بانوان هست. با تکرار و صبوری و حوصله این کار را انجام دهید نه با خشم زیرا تکرار همراه با عاطفه مثبت هست که منجر به یادگیری میشود. پاسخ از طرف : ا.ا

سلام من میخاستم بدونم نوروفیدبک برای چه اختلالاتی مناسب هست

سلام عرض ادب. نوروفیدبک برای اختلالات افسردگی، بیش فعالی ، وسواس،نقص توجه، میگرن، صرع،اضطراب و دامنه وسیعی از اختلالات رو شامل میشه و پیشرفت های بسیاری خوبی در زمینه درمان داشته

سلام میخواستم بدونم هیپنوتیزم برای پیشرفت تحصیلی مناسب هست؟

سلام عرض ادب. بله از طریق هیپنوتراپی و آموزش ریلکسیشن می توان حافظه را ترمیم و تقویت کرد.

سلام من ۱۳ ساله ازدواج کردم و ۳۱ سالمه و یه دخ۸ ساله دارم. مشکلاتم با همسرم خیلی زیاده. ایشون هم بهم خیانت کرده هم اعتیاد داره و هم بداخلاقه و دسته بزن داره. من با وجود اینکه خیلی بهش علاقه دارم ولی واقعا خسته شدم و همش به خودکشی فکر میکنم. حق طلاق و حضانت دخترمم هم داده بهم و سه دنگ از خونه به نامم هست همیشه هم ابراز پشیمخونی میکنه از کاراش ولی باز دست از رفتاراش برنمیداره. و من نمیدونم طلاق بگیرم یا نه. میترسم تنهایی نتونم زندگی کنم. هیچ وقت هم نتونستم کارایی که باهم کرده رو ببخشم و فراموش کنم.

آیا رابطه زناشویی از اول نداشتید و اکنون شروع شده نداشتنتون؟؟ به هر حال باید بررسی بشه چون رابطه زناشویی مسعله ای نیست که آدم نداشته باشه و بتونه زندگی رو ادامه بده. اگر از اول داشتید و الان ندارید، زندگی میره به سمتی که یک سری مولفه ها رو باید بررسی کنیم. خیلی وقت ها علت اختلالت زناشویی برمیگرده به عدم بخشودگی و رضایت زناشویی. یعنی مرد ها چون خرده حساب با زن هاشون دارند انگار میل و تمایل به رفتن سمت اون خانوم رو ندارند و امکان داره مشکلاتشون رو به اعتیاد یا استمناء تبدیل کنند. معمول بر اینه که بعضی از مردهایی که روان رنجور هستند از این مشکلات زیاد دارند. اگر روی مرد کار بشه احتمال خیلی زیادی وجود داره که از این حساسیت افراطی کم کنه و بیاد و مدام زن رو ببخشه و جریان عاطفی برقرار بشه در درون خانواده. دکتر محمد کاظم جواهری

سلام من ۱۵ ساله ازدواج کردم همسرم به شدت مرد تنبلی هست و همه ی مسعولیت های زندگی با منه. واقعا نمی دونم دیگه چیکار کنم و از طرفی هم ۴ ساله رابطه نداریم و بهم دست نمیزنه

آیا رابطه زناشویی از اول نداشتید و اکنون شروع شده نداشتنتون؟؟ به هر حال باید ببرسی بشه چون رابطه زناشویی مسعله ای نیست که آدم نداشته باشه و بتونه زندگی رو ادامه بده. اگر از اول داشتید و الان ندارید، زندگی میره به سمتی که یک سری مولفه ها رو باید بررسی کنیم. خیلی وقت ها علت اختلالت جنسی برمیگرده به عدم بخشودگی و رضایت زناشویی. یعنی مرد ها چون خرده حساب با زن هاشون دارند انگار میل و تمایل به رفتن سمت اون خانوم رو ندارند و امکان داره مشکلاتشون رو به اعتیاد یا استمناء تبدیل کنند. معمول بر اینه که بعضی از مردهایی که روان رنجور هستند از این مشکلات زیاد دارند. اگر روی مرد کار بشه احتمال خیلی زیادی وجود داره که از این حساسیت افراطی کم کنه و بیاد و مدام زن رو ببخشه و جریان عاطفی برقرار بشه در درون خانواده.

سلام خانوم هستم ۳۲ ساله. از ازدواج قبلی ام یک دختر ۱۲ ساله دارم و به تازگی با مردی ازدواج کردم که ایشون هم از ازدواج قبلی شون یه دخنره ۱۳و یه پسره۱۵ ساله دارند. چیزی که باعث آزار من شده این موضوع هست که همسرم به شدت بین دختر من و دختر خودش فرق میذاره و وقتی بحثی بین بچه ها بشه، ایشون فقط دختر من رو دعوا میکنه و اصلا دنبال مقصر نیست در صورتی که من هر دو رو دعوا میکنم و اصلا خوشم نمیاد فرق بذارم. در حدی شده که دخترم احساس اضافی بودن میکنه. من خیلی از همسرم خاستم دست از این رفتارش برداره و اصلا فایده نداشت. چون تجربه جدایی داشتم میدونم شرایط بعد از طلاق چقدر سخته ولی نمیدونم بخاطر شرایط روحی دخترم جداشم یا نه

جدایی همیشه یک مولفه، یک توانایی و یک ابزاری می خواهد. نمیشه بدون ابزار به سمت جدایی رفت چون ممکنه به خودتون و دخترتون آسیب بزنه. برای اینکه بتونید به طلاق فکر کنید باید توانایی مالی، جذابیت، محیط اجتماعی و حمایت عاطفی خانواده رو توجه کنید.اگر این ها نباشه طلاق گرفتن اتفاق سختی میشه. بعضی وقتا ما ابزار داریم یک سری پتانسیل هایی در اطرافیانون مثل خانواده مرجع ینی پدر مادرمون هستند و یا شغل داریم، ابروی اجتماعی و توان اقتصادی مون وجود داره و ما می تونیم خیلی چیزهارو تحمل نکنیم و خیلی حرف هارو بزنیم و رفتارهای بهتری رو انتخاب کنیم. بنابراین باید بیشتر شرایط زندگی شما بررسی بشه تا ببینیم به چه صورت هست. مضاف بر این اگر هیچ کدوم از این شرایط رو نداشتید باید با مرد در خانواده درمانی کار بشه تا او به این بینش و شناخت برسه که یک پذیرش اتفاق بیفته . به هر حال در یک بازه زمانی کوتاه این تعارض ها به وجود میاد. این عامل و این فاکتور ها برای طلاق یک تصمیم زیادی از حد هست و تناسبی بین اتفاق و تصمیم وجود نداره. صبر کنید با مرد کار بشه و اگر نتونست هماهنگی و همکاری کنه راه های بعدی رو امتحان کنید و طلاق گزینه آخرتون باشه.

چی می‌شه که بعضی وقتا تو موقعیت‌های شبیه به هم، یکی خیلی استرس می‌گیره و یکی دیگه کاملاً آرومه؟

این روزها خیلی احساس خستگی می‌کنم و نمی‌دونم چرا. هر کاری که می‌کنم، به نظر می‌رسه انرژی‌ام تموم شده. راه حلش چیه؟

هر وقت تو جمع‌های دوستانه هستم، احساس می‌کنم نمی‌تونم خودم باشم و خیلی خجالت می‌کشم. این حس باعث می‌شه از شرکت در این جمع‌ها دوری کنم. به نظرتون چطور می‌تونم با این مشکل مقابله کنم؟

من مدام احساس ناامیدی و بی‌حالی می‌کنم، حتی وقتی که باید کارهایی انجام بدم که قبلاً ازشون لذت می‌بردم. آیا این می‌تونه نشونه‌ای از چیزی جدی‌تر باشه؟

هر وقت با کسی نزدیک می‌شم، حس می‌کنم که باید خودمو مخفی کنم و از نشان دادن احساساتم بترسم. چرا اینطوری احساس می‌کنم و چطور می‌تونم با این مشکل کنار بیام؟

چرا همیشه وقتی که قرار است با کسی جدید آشنا شوم، احساس اضطراب و نگرانی می‌کنم؟ چطور می‌توانم با این احساسات مقابله کنم؟

چرا در شب‌ها نمی‌توانم به راحتی بخوابم و دائما به مشکلاتم فکر می‌کنم؟ چه راهکارهایی برای بهبود خواب وجود دارد؟

چرا هرچقدر تلاش می‌کنم، هنوز احساس می‌کنم به اندازه کافی خوب نیستم؟ چطور می‌توانم اعتماد به نفسم را تقویت کنم؟

چرا در روابط نزدیکم مثل رابطه با همسر یا دوستان، به راحتی دچار تعارض می‌شوم؟ چطور می‌توانم این تعارضات را بهتر مدیریت کنم؟

اخیراً احساس بی‌انگیزگی و افسردگی دارم، حتی در کارها و فعالیت‌هایی که قبلاً از آن‌ها لذت می‌بردم. علت چیست و چه باید بکنم؟

چرا به سادگی عصبانی می‌شوم و بعداً از رفتارم پشیمان می‌شوم؟ چگونه می‌توانم خشمم را بهتر کنترل کنم؟

گاهی اوقات احساس می‌کنم نمی‌دانم واقعاً چه کسی هستم یا چه می‌خواهم از زندگی. چگونه می‌توانم خودم را بهتر بشناسم؟

چرا همیشه احساس می‌کنم برای مشکلات دیگران مقصرم و خودم را سرزنش می‌کنم؟ چطور می‌توانم با این احساس گناه مقابله کنم؟

چرا همیشه از شکست می‌ترسم و این باعث می‌شود که از فرصت‌های جدید دوری کنم؟ چطور می‌توانم از این ترس رهایی پیدا کنم؟

چرا هرچند دوستان و خانواده‌ای دارم، باز هم احساس تنهایی می‌کنم؟ چطور می‌توانم ارتباطاتم را بهتر کنم؟

چرا همیشه به یک موضوع خاص فکر می‌کنم و نمی‌توانم ذهنم را از آن منحرف کنم؟ چطور می‌توانم وسواس فکری‌ام را کنترل کنم؟

چرا احساس می‌کنم بیش از حد به گوشی یا شبکه‌های اجتماعی وابسته شده‌ام؟ چگونه می‌توانم تعادلی بین استفاده از تکنولوژی و زندگی روزمره‌ام برقرار کنم؟

چرا نمی‌توانم از تجربیات منفی گذشته‌ام عبور کنم؟ این خاطرات چگونه بر زندگی کنونی من تأثیر می‌گذارند؟

چرا دائماً نگران آینده هستم و نمی‌توانم از لحظه حال لذت ببرم؟ چگونه می‌توانم این نگرانی‌ها را مدیریت کنم؟

چرا همیشه احساس می‌کنم وقت کافی برای انجام کارها ندارم و این باعث استرس من می‌شود؟ چگونه می‌توانم زمانم را بهتر مدیریت کنم؟

چرا احساس می‌کنم که زندگی من معنایی ندارد و کارهایی که انجام می‌دهم بی‌اهمیت هستند؟ چطور می‌توانم احساس ارزشمندی بیشتری پیدا کنم؟

چرا به افرادی که به من نزدیک هستند بیش از حد وابسته می‌شوم و نمی‌توانم به راحتی از آن‌ها جدا شوم؟ چگونه می‌توانم استقلال عاطفی بیشتری پیدا کنم؟

چرا همیشه در خانواده‌ام با مشکلات و تنش‌های زیادی روبرو هستم؟ چگونه می‌توانم روابط خانوادگی‌ام را بهبود بخشم؟

چرا همیشه در تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی دچار تردید می‌شوم؟ چطور می‌توانم تصمیمات بهتری بگیرم؟

چرا همیشه بین کارم و زندگی شخصی‌ام تعارض وجود دارد و نمی‌توانم به هر دو به طور متعادل بپردازم؟ چطور می‌توانم این تعادل را ایجاد کنم؟

چگونه می‌توانم با تغییرات بزرگ در زندگی‌ام مانند نقل مکان، تغییر شغل، یا پایان یک رابطه بهتر کنار بیایم؟

چرا گاهی احساسات متناقضی دارم، مثلاً همزمان احساس خوشحالی و ناراحتی می‌کنم؟ چطور می‌توانم با این احساسات پیچیده کنار بیایم؟

چرا نمی‌توانم به برنامه‌ها و اهدافی که برای خودم تعیین می‌کنم پایبند بمانم؟ چطور می‌توانم خودانضباطی‌ام را تقویت کنم؟

چرا همیشه احساس ناامیدی می‌کنم، حتی وقتی شرایط زندگی‌ام بد نیست؟ چگونه می‌توانم از این احساسات رهایی پیدا کنم؟

چرا نمی‌توانم به راحتی احساساتم را به دیگران ابراز کنم؟ چگونه می‌توانم بهتر و صادقانه‌تر با احساساتم روبرو شوم؟

مطالب آموزشی

همه چیز درباره افراد تیپ شخصیت مهر طلب
همه چیز درباره افراد تیپ شخصیت مهر طلب

همه چیز درباره افراد تیپ شخصیت مهر طلب

تیپ شخصیتی مهر طلب ، فردی آرام، سر به راه و به طور کلی تابع افراد دیگر است. افرادی که دارای این نوع تیپ شخصیتی هستند تمایلات و خواسته های دیگران را به تمایلات و خواسته های خود ترجیح داده و سعی در هماهنگ کردن خود با دیگران دارد. و تا جایی که بتواند مطابق با دلخواه آنها می شود. آنها احتیاج شدیدی به تایید شدن دارند و به شدت دنبال جلب توجه و تایید گرفتن از سوی افراد هستن و همیشه سعی می کنند خودشان را به قوی ترین فرد در خانواده بسپارند و از او بخواهند صلاح زندگی او را تشخیص داده و مسعولیت زندگی او را به عهده بگیرد. برای افراد مهر طلب مهم نیست که مورد توجه چه کسی قرار گیرد ، برای او فقط مورد توجه، تحسین و فرد محبوب بودن برای همه ادم ها مهم است. و نسبت به ارضای احتیاجات خودش کاملا بی تفاوت است ولی با این وجود در رسیدن به توجه و تحسین دیگران نوعی عطش و اجبار در وی دیده می شود. احتیاجات این افراد همراه با هیجان و اضطراب است و در صورت نرسیدن به مقصود خود دچار سرخوردگی شدیدی می شوند. ویژگی ها و حالت های افراد مهر طلب متفاوت است مثلا: احساس نیاز به تعلق و وابستگی، احتیاج به تماس با دیگران، حالت تسلیم و فداکاری و تکیه کردن به دیگران و .... که در هر صورتی نشان دهنده ی کم شخصیتی و ناچیزی است. آنها سعی می کنند که نشان دهند با اطرافیانشان در مورد هر چیزی تفاهم دارند البته این رفتار آنها نشان دهنده ی جهالت و نادانی آنان نیست بلکه آنها به صورت عصبی و از روی اجبار ناخواسته اینطور رفتار میکنند. چون آنها به دوستی با دیگران احتیاج حیاتی دارند و ناچار هستند که این چنین رفتار کنند. احساسات این افراد مانند بچه ای است بیچاره که در میان حیوانات ترسناک گرفتار شده. این تیپ شخصیت برای رسیدن به احترام، نیاز دارد که خودش را مقبول و محبوب نشان دهد و رفتارش مورد پسند همگان باشد. و به او اهمیت ویژه ای بدهند و همیشه حمایتش کنند. اگر به آنها در مورد رفتارشان تذکر بدهید اینطور توجیه می کنند که رفتارشان کاملا عادی است و جزو فضایل اخلاقی و انسان دوستانه به شمار می آورند البته شاید هم از دور کاملا اینطور به نظر برسد. همه ما از کمک و محبت کردن به دیگران لذت میبریم و همینطور مورد احترام و تایید قرار گرفتن را دوست داریم و موجب شادی ما می شود ، ولی فرق زیادی بین فردی که صرفا خوشش می اید با فردی که تمام زندگی و آرامش خود را در گرو این کار گذاشته وجود دارد. آنها از این موضوع بی خبرند که برای رهایی از شر اضطراب و ترس به خاطر آزاد دیدن در دوره کودکی که ناچار بودند برای مصون بودن از خشونت تابع نظرات و تمایلات افراد قدرتمند باشند ، این چنین شده اند و این شخصیت در انها به مرور شکل گرفته در واقع یک نوع دفاع در برار ترس است. آنچه که تیپ شخصیت مهرطلب عشق و محبت می داند، چیزی جز احتیاجات عصبی نیست.

عصبی بودن
عصبی بودن

عصبی بودن

اصطلاح نوروتیک یا عصبی بودن به معنی تمایلات ، احساست، و عواطف ناسالم و ناهنجار و غیر طبیعی است که خودش را به صورت حساسیت ها و ناراحتی های روحی در افراد نشان می دهد. اما چه چیزی باعث به وجود آمدن این حالت در انسان ها می شود؟؟ کارن هورنای معتقد است ریشه ی اصلی نوروتیک بودن در افراد بر می گردد به محیط فرد در کودکی او. محیطی که کودک در آن دچار تحقیر، ترس، بی عاطفگی و کم لطفی به احساست و تمایلات او شده و اعتماد به نفس او متزلزل و ضعیف گشته است. تمام مسایل و مشکلات انسان ها که در سر تا سر زندگی آنها دیده می شود، از همچین پروسه ی ساده ای شروع و تبدیل به مسایل پیچیده ای شده اند و تمام زندگی او را تحت الشعاع قرار می دهند. اگر کودکی ناچار به زندگی در یک محیط خشن شود شاید شیوه ی مدارا کردن و مماشات را اتخاذ کند و سعی کند طوری رفتار کند که مورد پذیرش اطرافیان وی باشد و تمام احساسات و اعتقاداتش را مطابق با میل آنها پرورش دهد که این شیوه باعث می شود در بزرگسالی تبدیل به یک فرد مظلوم و تو سری خور شود. و یا ممکن است کودک برای در امان ماندن ، رفتارهای گستاخانه و خشن را در پیش گیرد که کسی جرات در افتادن با وی را نداشته باشد و تبدیل به یک فرد قلدر، خشن، بد دهن و برتری طلب شود. هر کودکی می تواند یکی از این راه ها و یا همه ی آنها را برای مصون ماندن انتخاب کند ولی نتیجه هر چه باشد او در نهایت تبدیل به یک فرد نوروتیک می شود. افراد در نتیجه ی همین زندگی ها دچار عقده ها و تعارض های فراوانی می شوند و ناچار هستند که تمایلات واقعی خود را برای مصون ماندن سرکوب کنند. اما سرکوب کردن انها به معنی از بین رفتن آن تمایلات نبوده و در ناخوداگاه افراد جای خوش کرده تا در زمان مناسب خود به وسیله ی یک تکانه ی کوچک دوباره سر برآورند و زندگی آنان را دچار اختلال کنند.

عواقب انتظار عشق از دیگران
عواقب انتظار عشق از دیگران

عواقب انتظار عشق از دیگران

nدر دنیای مدرن، آدم ها خیلی گرفتارتر از دنیای قدیم اند. در دنیای قدیم آدم ها قانع و راضی بودن. جاه طلبی ها و زیاه خواهی هاشون محدود بود و خیلی توقعات آنچنانی نداشتند. واقعیت رو بخواهید باید گفت در هیچ دوره ای از تاریخ انسان ها به اندازه ی اکنون به هم گیر نکرده اند و خواسته های تند، صریح و شفافی رو از یکدیگر نداشتند. n در این دوره از تارخ عشق بازی یک نوع بازی شطرنج و یک نوع معامله شده در صورتی که در زمان ها گذشته عشق بازی این مدلی نبوده. بنابراین انسان ها دوست دارند توسط یک انسان دیگر به وجد برسند. البته یک موضوعی که در این جمله (( احساس عشق به دیگران هرگز به ما ضربه نمی زند. این انتظار عشق از دیگران است که روح ما را زخمی میکند)) مطرح شده در مورد انتظار از عشق نیست و می گوید عشق رو وقتی که نسبت به یک ادم داریم خطرناک نیست بلکه وقتی خطرناک میشه که یک از یک آدم دیگر انتظار عشق رو داشته باشیم و اون به ما عشق رو باز بتابونه. ما همیشه یک اُبژه و یا یک موضوع رو درون فکنی میکنیم و صفت هایی رو که دوست داریم که فرد مقابلمان داشته باشد ( مثلا مهربان بودن، حمایت گر بودن،صداقت داشتن و...) به یکباره تجسم عینی می کنیم در اون شخص و سعی میکنیم آن حالتی که برون فکنی کردیم نسبت به اُبژه ، بیاریم درون فکنی کنیم که ماله خودمون بشه . این صحنه ای از عشق است و یک نوع فعل و افعال هست. و باید گفت که اصلا عشق به این دلیل به وجود می آید ینی به واسطه یک خطا. حالا ما اگر عشق نسبت به یک فرد داشته باشیم و آن را ابراز کنیم و عشق بدیم و در مقابل آن چیزی از عشق فرد مقابل دریافت نکنیم ،مثل این میمونه که بریم مسافرت و برنگردیم در صورتی که مسافرت رفت و برگشت است و اگر بریم و برنگردیم دیگر مسافرت نیست میشه گفت مهاجرت است. پس بنابراین میشه گفت عشق یک حالت رفت و برگشت است. عشق میدیم که عشق بگیریم و اگر عشق بدیم و نتونیم عشق بگیریم، اوضاع خیلی بدی برای ما به وجود میاد. ما یک سری صفات رو به فرد مقابل خود برون فکنی کردیم و در او خاستیم تجسم کنیم وقتی که بیشتر با او پیش میریم میبینیم که یک سری از اون صفت ها رو اصلا نداره یا خیلی کم داره و یا اینکه به صورت وارونه اون صفات رو داره. اونجاست که ما دچار نوعی وحشت میشیم و میبینیم که اون جوری که فکر میکردیم نبوده و ایشان اون صفات رو نداره یا خیلی کم داره و جالب هست که طرف مقابل ما هم همینطوره و ایشان هم همان داستان مارو داره . مثل ما به یک واقع بینی میرسه. اما انسان امروز عشق رو یک طور دیگه بهش نگاه میکنه . انسان امروز توقع داره که یک نفر همه ی کارهای خوبی که می تواند حاله او را خوب کند ، برای همیشه انجام بده و حالا وای به روزی که اون آدم موچش باز بشه و ما ببینیم که اون نمیتونه همه ی کارهای خوب را برای خوشحالی ما انجام بده و در توانش نیست. حالا ما نه تنها عشق رو بهش نمیدیم بلکه بهش خیانت هم میکنیم و به شدت هم از دستش به خاطر این ناتوانی عصبانی هم میشیم.

ما کمتر می توانیم در این دنیا عشق را تجربه کنیم
ما کمتر می توانیم در این دنیا عشق را تجربه کنیم

ما کمتر می توانیم در این دنیا عشق را تجربه کنیم

ما کمتر می توانیم در این دنیا عشق را تجربه کنیم. چرا که عاشق هر کسی شویم مرگِ عشق شروع می شود و آن فرد را از دست می دهیم. انگار جهان طوری طراحی شده که اجازه ی عاشقیِ مداوم و پیوسته را در دیگری به ما نمی دهد. و این باعث می شود ما همیشه به دنبال عشق در دیگری برویم. امروزه همه ی ما به دنبال عشق در دیگری هستیم و مدام از فردی به فرد دیگر این نیاز را جا به جا میکینم و چند چند وقتی از عمرمان با این سرگردانی و جست و جوی بی نتیجه سپری میکنیم و در نهایت ما میمانیم و زخم هایی که در این راه در روانمان به جا مانده. به نظر میرسد گاهی زانوهای ما برای ادامه ی زندگی، آن قدرتی که نیاز ه ست برای سر پا نگه داشتنمان تا از مصیبت ها و طوفان های سهمگین زندگی عبور کنیم را ندارند. ما مبتدیانه و کودکانه به دنبال راه حل دیگری یا در دیگیری جستن هستیم که بتوانیم با عشق به آن فرد، طوری خودمان را غرق کنیم در لذت، توهم وخیال که از این باد و طوفان و مصیبت های زندگی چیزی متوجه نشویم اما حقیقت این است که کمتر امکان دارد که ما در این دنیا غرق لذت و سرمستی بشیم. ما همیشه یک درد را با خومان یدک میکشیم و آن را می خواهیم در عشق پیدا کنیم. حالا وقتی که به سراغ عشق می رویم و کم کم متوجه میشویم که آن را در دیگری نمی توانیم پیدا کنیم و خودمان هم آرام آرام داریم به پیر شدن نزدیک می شویم ، اینجاست که نا امید و دل خسته می شویم. این نکته اهمیت دارد که بدانید ما همیشه در دیگران به دنبال خودمان هستیم. حالا اگر عاشق خودمان باشیم یا اینکه خودمان را در خودمان پیدا کنیم یا خودمان را در فرزندانمان پیدا کنیم یا خودمان را در آرزوهایمان پیدا کنیم، شاید راه امن تری باشد برای زیستن و ادامه ی یک زندگی . شاید این قولی که به خودمان دادیم که یک زندگیِ آرام و بی دغدغه ی بدون ترسی را داشته باشیم ، یک قولِ واهی باشد که خودمان به خودمان داده ایم. حقیقت این است که ما همیشه غرق در مصیبت ، رنج و بلا هستیم. گاهی وقت ها یادمان میرود که در یک کشتیِ طوفان زده یِ متلاطمِ آشفته داریم رو به جلو حرکت میکنیم. خودِ این کشتی در واقع چیزی برای ترسیدن ندارد چون به محض اینکه ما با اولین موج و گرداب مواجه می شویم از آن رد میشویم و اگر هم رد نشویم ، مایی دیگر وجود ندارد. ما تبدیل به یک ورژن بالاتر از خودمان می شویم. اما عشق راهِ ساده ، ابتدایی و دم دستی برای فرار از رنج ها و مصیبت های زنده بودن، زندگی کردن و زیستن هست. رنجی که هیچوقت تا ما هستیم تمام نمی شود. اگر آن عشق را در درون خودمان پیدا کنیم و یا آن را در افرادی که در زندگی ما هستند اما ایده آل نیستند پیدا کنیم و یا حتی اگر قید آن را بزنیم ، به نظر می رسد که ما آنوقت است که خودمان را پیدا میکنیم. وقتی از پیدا کردن آن چیزی که نیازمان هست نا امید می شویم ، شاید آن موقع همان چیزی باشد که ما به دنبالش هستیم یعنی بسنده کردن، کوتاه آمدن، قانع شدن . و این راهی است که ما همیشه ، هرروز و هر زمان به آن فکر می کنیم و معادله ای که کمتر برای آن راه حلی پیدا میکنیم. دکتر محمد کاظم جواهری روانشناس و روانکاو

خود کشی
خود کشی

خود کشی

خودکشی عوامل زمینه ای زیادی دارد اما یکی از مهمترین و شایع ترین آنها ، افسردگی است. افسردگی علت های مختلفی دارد اما چیزی که مهم است این است که افسردگی به قدری برای افراد عذاب آور است که برای فرار از آن راه های اشتباه زیادی را تجربه می کنند و یکی از بدترین آنها خودکشی است. افراد افسرده اغلب فکر میکنند دیگر قادر به حل مشکلات شان نیستند و نا امید می شوند. به همین دلیل به پایان دادن زندگی خود روی می آورند. بعضی از آنها قصد خودکشی ندارند و اغلب اقدام به خودکشی می کنند تا با این کار به اطرافیان خود این پیام را برسانند که احتیاج به کمک دارند و بتوانند از این طریق خودشان را نجات دهند. اما برخی از آنان واقعا خودکشی می کنند. خودکشی در میان مردان شایع تر از زنان است. زنان اغلب اقدام به خودکشی می کنند، اما اقدامات آنها به اندازه مردان به نتیجه نمی رسد. در dsm5( راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی ) طبقه تشخیصی مجزایی وجود ندارد که در آن نوشته باشد اساساً خودکشی مربوط به چه افرادی می شود اما نزدیک به ۹۰ درصد بزرگسالانی که اقدام به خودکشی می کنند، دست کم به یک اختلال روانی مبتلا هستند. شایع ترین آنها مبتلا به افسردگی اساسی، سومصرف مواد و الکل و اسکیزوفرنی هستند. و در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی معمولا ژست خودکشی وجود دارد یکی از جالب ترین نظریه ها درباره ی توضیح اینکه افراد چرا اقدام به خودکشی میکنند توسط ادوین اشنیدمن مطرح شده. وی معتقد است که اقدام به خودکشی تلاشی برای ارتباط میان فردی است. ایشان تاکید دارد آنان که دست به خودکشی می زنند در تلاش هستن تا نیازهای روانی ارضاء نشده و ناکام مانده ی خودشان را به اطلاع افراد مهم زندگی شان برسانند و اظهار می دارد، خودکشی بیان احساس ناامیدی است که این احساس از برداشت افراد درباره ی حل نشدن مسایل و مشکلاتشان آغاز می شود.

حیطه ها و زمینه های کاری روانشناسان و مشاورین ارمغان زندگی

هیپنوتیسم

به کمک مشاوره اعتیاد، علل زمینه ساز شروع مصرف شناسایی و برنامه درمانی اصولی مطابق شرایط افراد به آنان داده میشود

مشاوره کودک و نوجوان

مشاوره کودک و نوجوان به طور تخصصی در زمینه مشکلات و نابهنجاری های آنان مانند اختلالات اوتیسم، بیش فعالی، افسردگی، سلوک و اضطراب و.. فعالیت میکنند.

مشاوره اعتیاد

به کمک مشاوره اعتیاد، علل زمینه ساز شروع مصرف شناسایی و برنامه درمانی اصولی مطابق شرایط افراد به آنان داده میشود

مشاوره فردی

در مشاوره فردی ، افراد بینش و آگاهی بیشتری نسبت به خود و مشکلاتی که درگیر آن هستند، پیدا می‌کنند و نقاط و ضعف و قوت خود را می یابند

مشاوره خانواده

به نحوه تعامل و روابط زناشویی مناسب زوجین کمک و از آسیب های جبران ناپذیر جلوگیری میکند

مشاوره ازدواج

مشاوره پیش از ازدواج به افراد کمک میکند تا با شناخت بیشتری وارد روابط زناشویی و پیچو تاب های زندگی مشترک شوند.

شامل بهترین مشاوران

الهه حسینی

دکتر ناصر صبحی قراملکی

دکتر حمید پورشریفی

دکتر سید عباس تقی پور

دکتر جواد خلعتبری

دکتر محبوبه السادات بطحایی

بیش از 1000 کامنت از میزان رضایتمندی مراجعین از مرکز مشاوره ارمغان زندگی

profile_round [#1342] Created with Sketch.

جلسه اولی بود و عالی پیش رفت

profile_round [#1342] Created with Sketch.

من چند جلسه به صورت تلفنی مشاوره گرفتم خیلی از نتایج جلسات راضی بودم

profile_round [#1342] Created with Sketch.

واقعا کادر با تجربه و دلسوزی هستند

profile_round [#1342] Created with Sketch.

پسرم مشاوره داشته و تا الان که خوب پیشرفت داشته

profile_round [#1342] Created with Sketch.

بسیار با سواد و مهربان بودن واقعا از جلسه های مشاوره لذت بردم

profile_round [#1342] Created with Sketch.

برای مشاوره تحصیلی وقت گرفته بودم و راضی بودم

profile_round [#1342] Created with Sketch.

من مشاوره ازدواج داشتم با آقای دکتر و رضایت بخش بود

profile_round [#1342] Created with Sketch.

جلسات روان درمانی واقعا برام معجزه بود

profile_round [#1342] Created with Sketch.

برای مشاوره کودک تایم گرفتم و تا الان که رضایت بخش بوده

profile_round [#1342] Created with Sketch.

من واقعا از کمک های خانم دکتر به دخترم ممنونم

درباره ما

مرکز مشاوره روانشناسی ارمغان زندگی با مجوز رسمی از سازمان نظام روانشناسی و وزارت ورزش و جوانان ویژه تحکیم خانواده به شماره مجوز 6509 و 1436م خدمات مشاوره و روانشناسی را به صورت تلفنی و حضوری ارائه مینماید.

فعالیت این مرکز به صورت شبانه روزی برای تمام هموطنان از اقصی نقاط کشور می باشد.

حوزه های فعالیت این مرکز در زمینه های ازدواج، طلاق، مشکلات فردی مانند افسردپی، اضطراب و ... فرزند پروری، اعتیاد و موضوعات مختلف دیگر می باشد.

تمامی مشاوران در این مرکز کارگاه ها و دوره های لازم در زمینه ارائه خدمات را گذرانده و مورد تایید سازمان نظام پزشکی می باشد.